حرفي از رفتن نزن ...

می دونم می خوای بری منو تنها بذاری
می دونم چشات می گن دیگه طاقت نداری

می دونم خسته شدی مرغ پر بسته شدی
دیگه تو بال و پری واسه پرواز نداری

می دونم دست تو نیست رفتن و پر زدنت
آخه اگه با تو بود من بودم همسفرت

می دونی رفتن تو توی تقدیر منه
گریه های بی صدا سهم فردای منه

می دونی مال منه همه جدایی ها
همه غم های دنیا همه تنهایی ها

می دونی اشکای من مث بارون می بارن
آخه تو که نباشی دیگه مانع ندارن