یه روز بهم گفت: میخوام با هات دوست بشم. آخه من اینجا خیلی تنهام ….
بهش لبخند زدم و گفتم: آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام …..
یه روز دیگه بهم گفت: میخوام تا ابد باهات بمونم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام ...
بهش لبخند زدم و گفتم: آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام …..
یه روز دیگه بهم گفت: میخوام برم یه جای دور؟ جایی که هیچ مزاحمی نباشه. وقتی همه چیز حل شد تو هم بیا اونجا. آخه میدونی من اونجا خیلی تنهام …
بهش لبخند زدم و گفتم: آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام …..
یه روز تو نامه برام نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام …
براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام …..
یه روز تو نامه برام نوشت: من قراره با این دوستم تا ابد زندگی کنم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام …
براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام …..
حالا اون دیگه تنها نیست و از این بابت خوشحالم. چیزی که بیشتر از این خوشحالم میکنه اینه که هنوز نمیدونه
من تنهای تنهام …..