عشق یک واژه نبود ...
یک حادثه بود ...
شایدم خاطره بود که فراموش نشد ...
یا حضوری که دگرگونم کرد ... پر پروازم کرد
بردم از وادی شک ... پر ایمانم کرد
اشک بخشید به من شعوری پرشور ...
که دگر عقل به پایش نرسید!
حال، من ماندم و عشق ...
و من آشفته ترین خواب زمان خواهم شد ...
یک حادثه بود ...
شایدم خاطره بود که فراموش نشد ...
یا حضوری که دگرگونم کرد ... پر پروازم کرد
بردم از وادی شک ... پر ایمانم کرد
اشک بخشید به من شعوری پرشور ...
که دگر عقل به پایش نرسید!
حال، من ماندم و عشق ...
و من آشفته ترین خواب زمان خواهم شد ...