جــام تنـهایی ام وارونـه گـشـتـه
بر تکه ابری بی پناه
هر چه می بارد نمی یابد آفتابی
تــا بـرآیـد آرزویـــی
دیــوار دلـم آنـقدر کوتـاه شـده اسـت
تا تو برای دوستت دارم نگفتن هایت
بـهـانـه ای نیابی
تــنـهـا مــیــروم
شــایــد بـبـارم
شــاید رسیدم
امــا دیــگـر بـاز نـخــواهــم گــشــت
هر چه اشک داری پشت سرم بریز
چــه خـوش خــیــالـم کـدام چــشم
بر غریـبـه ای از یاد رفــتــه می گرید
بر تکه ابری بی پناه
هر چه می بارد نمی یابد آفتابی
تــا بـرآیـد آرزویـــی
دیــوار دلـم آنـقدر کوتـاه شـده اسـت
تا تو برای دوستت دارم نگفتن هایت
بـهـانـه ای نیابی
تــنـهـا مــیــروم
شــایــد بـبـارم
شــاید رسیدم
امــا دیــگـر بـاز نـخــواهــم گــشــت
هر چه اشک داری پشت سرم بریز
چــه خـوش خــیــالـم کـدام چــشم
بر غریـبـه ای از یاد رفــتــه می گرید