ما آدم ها معمولا به راحتي از عملکرد يکديگر انتقاد مي کنيم. ملامت و سرزنش، از عادت هايي است که هريک از ما به نحوي با آن مواجه مي شويم. قيافه حق به جانب مي گيريم و با مشاهده اشتباهات فورا شروع به ارايه گزارش بدبختي و فلاکت خود مي کنيم.
البته اگر انتقاد در قالب هدايت و راهنمايي صورت بگيرد، مي تواند سازنده و موثر واقع شود. اما بايد به اين نکته توجه داشت همان اندازه که انتقاد و ارشاد ديگران مي تواند در روند تکامل آن ها موثر باشد و از اشتباهات جلوگيري کند، تشويق، تعريف و تمجيد از اعمال صحيح و تبليغ رفتارهاي درست ديگران هم مي تواند باعث تداوم و تقويت و تکامل عادات و رفتارهاي مناسب گردد.
درواقع ما با انتقاد از اعمال اشتباه ديگران موقعيت آن عمل را در نزد فاعلش تضعيف مي کنيم که در مدت زمان و با تداوم تذکرات مي توان به کلي آن اعمال را از رفتار فرد محو نمود. حال در نقطه مقابل اگر ما از توانمندي ها و اعمال و رفتار درست ديگران تعريف و تمجيد کنيم يا تشکر نماييم، علاوه بر اين که احساس موفقيت و پيروزي را در فرد دوچندان کرده ايم باعث مي شويم، او از اينکه اعمالش در نظر ديگران ارزشمند و موثر بوده است خرسند شود و با روحيه مظاعف نسبت به تداوم و تکامل رفتار يا اعمالش گام بردارد.
تشکر و قدرشناسي از زحمات يا رفتار خوب ديگران موجب مي شود تا آن فرد به ارزش کار خود پي ببرد و خيالش از اين بابت راحت شود که ديگران هم قدر و ارزش کار او را مي دانند. آن وقت باور يا نگراني هاي او در رابطه با ديده نشدن يا اين که کسي قدر زحمات او را نمي داند از بين مي رود و به جاي آن اميدواري، انگيزه و ميل به انجام هرچه بهتر کارها در او زنده مي شود.
تشريح و يادآوري اعمال نيک افراد به خودشان اگر از صميم قلب و از روي سياست نباشد، بيش از همه مي تواند موجب رضايت آن ها بشود. به زباني ساده، براي تداوم و تکامل نيکي ها هميشه بايد ياد آن ها را زنده نگه داشت و با تعريف و يادآوري هاي به موقع از آنها موجب تاييد اعمال نيک و ترغيب ديگران به انجام آن شد.
برخلاف تصور برخي افراد که مدعي هستند تعريف و تمجيد از ديگران باعث مي شود تا فرد دچار توهم و خود بزرگ بيني شود، اين طور به نظر مي رسد که همه ما علاقه داريم زماني که يک کار را با زحمت و مشقت فراوان انجام مي دهيم تا به موفقيت مي رسيم، انتظار داريم مورد تشويق و تاييد اطرافيان قرار بگيريم و به نسبت کاري که انجام داده ايم مورد تقدير و تشکر قرار واقع شويم.
ما اگر کاري را انجام بدهيم و متوجه بشويم که در نظر ديگران اهميت چنداني نداشته است، کم کم انگيزه و ميل خود را جهت انجام آن کار از دست مي دهيم و اين احساس در ما پديد مي آيد که اطرافيان براي من و زحمات من ارزش قايل نيستند و تنها مي خواهند به جاي يک برده از من بهره ببرند و سوء استفاده کنند. آن وقت است که ديگران به راحتي از خدمت صادقانه و خدمتگزارانه ما محروم مي شوند و يا با کم و کاستي هايي مواجه خواهند شد.
طبق قانون "هرچيزي براي بقا نياز به انرژي دارد" بايد به ياد داشته باشيم که "هر چيزي" شامل"همه چيز" مي شود نه فقط آن هايي که ما دوست داريم. شايد ما تصور کنيم که فرد مورد نظر لايق تعريف و تمجيد نيست و وظيفه دارد که کارش را به نحو احسن براي ما انجام دهد. اما قانون بقا گوشش به اين حرف ها بدهکار نيست، شايد بتواند در مصرف انرژي صرفه جويي کند ولي نمي تواند به کلي خود را ازدريافت آن محروم کند زيرا به زودي تلف خواهد شد.
برخي ديگر از افراد تصور مي کنند که با تشکر يا عذرخواهي بابت زحمتي که ديگران براي آن ها کشيده اند خود را خوار و ذليل کرده اند يا طرف مقابل کم تر از آن است که از او تقدير به عمل بيايد. اما تقدير و تشکر از هرکسي که متحمل زحمتي هر چند ناچيز مي شود يک قانون اجتماعي و خواست طبيعت و خداوند است و هرکس به هر دليلي از آن امتنا کند و يا به درستي ادا ننمايد نوعي خلاف قانون و ادب را مرتکب شده است که در محبوبيت و شخصيت اجتماعي او تاثير بسزايي خواهد گذاشت.
تشکر و قدر داني در مقابل زحمات ديگران يک وظيفه است نه يک محبت، که هرکسي با انجام آن، ميزان اطلاع و آگاهي خود از آشنايي با تعهدات و وظايف اجتماعي و فرهنگي خود را نشان مي دهد.
___________________________ يکي از نظرات ____________________________
شکر نعمت نعمتت افزون کند ... اين جمله ايست بر گرفته از تعاليم قرآن . و اشاره به يک قانون مندي حاکم بر آفرينش را دارد همانطور که در مقاله ذکر شد از فوايد سپاسگذاري افزودن انرژي و انگيزه بيشتر و بيشتر به فرد عامل است . البته اين قانون در ذات آفرينش نهاده شده اما خداوند يک تمهيد ديگر هم براي افزودن انرژي براي انجام کار نيک قرار داده که بطور حيرت انگيز اين قانون را به چالش ميگيرد ! لابد ميپرسيد يعني چه و کدام قانون ؟ بله شما تصور کنيد جامعه نياز به اصلاحاتي دارد ولي مردم آن جامعه اساسا آدم هاي ناسپاسي هستند آنها عملا حاضر به قدر شناسي نيستند تعجب نکنيد و فکر نکنيد اين يک جامعه فرضي است همين جامعه خودمان را نگاه کنيد چيزي که فراوان هست همين نوع آدم هاست .
بخاطر مياورم که دست يک خانواده را گرفتم و از مشکلاتي که داشتند سعي کردم نجاتشان دهم آما در آخر کار شنيدم که ميگفتند بايد ديد دنبال چه منافعي هست که ما زا کمک ميکند ! اين نقل قولي بود از يک فردي که براي مشاوره آمده بود و او در طي سال ها و با مشاهده اين قبيل موارد بود که از جامعه منزوي شده بود . اما قانوني که خداوند براي استمرار اين حرکات خير خواهانه گذاشته چيست . ميفرمايد که براي انجام کار خير تنها هدفتان رضايت من باشد و فقط مرا در نظر داشته باشيد نه چيز ديگر و من بيش از آنکه فکر کنيد به شما پاداش ميدهم و پاداش من از هر پاداشي نيکو تر است ! پس ميبينيد که در انجام کار خير چنانکه هدفمند باشد و سمت و سويش کمال مطلق باشد هيچ نيازي به گرفتن حتي يک تشکر هم نيست !
اين افراد حتي حاضر هم نيستند در روز روشن کار خير انجام دهند و تاريکي شب را بيشتر ميپسندند! به حضرت علي نگاه کنيد که در تاريکي شب به در خانه ها ميرفت و آذوقه را دم در ميگذاشت و نميخواست نه ديگران و نه صاحب خانه متوجه شود چه کسي او را ياري کرده است . اينکه ما قانون عمل و عکس العمل را بخواهيم در اين مورد پيگيري کنيم حقيقتا بزودي از انگيزه کار خير تهي ميشويم . چرا که واقعيات جامعه اي که در آن زندگي ميکنيم حقيقتا چيز ديگريست . اجازه دهيد از 1400 سال پيش بيايم بيرون و از افرادي که به غلط آنها را جزو فرشتگان ميدانيم . در همين زمان خودمان هم چند سال گذشته بود که خبري منتشر شد مبني بر اينکه در امريکا يک فرد خير که ملياردر بوده و سال ها به فقرا بي سر و صدا کمک ميکرده رازش بر ملا شد آنهم توسط يک مامور مالياتي سمج که مو را از ماست بيرون ميکشيد !
معلوم شد که اين آقا در خفا و بطور نامحسوس تکفل بسياري از خانواده ها و افراد مستمند را بعهده گرفته ولي ايشان بسيار ناراحت شدند وقتي رازشان فاش شد و ميگفت از حالا ببعد مشکلاتم براي ادامه کارم بيشتر ميشود چرا که بايد دقت بيشتري کنم تا ببينم واقعا چه کسي نيازمند حقيقي است يا اينکه يک فرصت طلب مظلوم نما ! اين يک نمونه خوب است تا ما ببينيم که حقيقتا هيچ نيازي به اين نيست که براي انجام کار خير بدنبال نام و نان و يا حد اقل سپاسگذاري از جانب ديگران باشيم کما اينکه حتي خداوند پا را از اين فراتر گذاشته و کار هاي خير و پنهاني را ارجمند تر از کار هايي که در ملا عام انجام ميشود در نظر ميگيرد . چرا که شما در حالت علني نميتوانيد بخودتان هم قاطعانه اثبات کنيد که کار خيرتان براي خود نمايي نبوده چه برسد به ديگران . و اين خودنمايست که ارزش هر عملي را محو و نابود ميکند ...
البته اگر انتقاد در قالب هدايت و راهنمايي صورت بگيرد، مي تواند سازنده و موثر واقع شود. اما بايد به اين نکته توجه داشت همان اندازه که انتقاد و ارشاد ديگران مي تواند در روند تکامل آن ها موثر باشد و از اشتباهات جلوگيري کند، تشويق، تعريف و تمجيد از اعمال صحيح و تبليغ رفتارهاي درست ديگران هم مي تواند باعث تداوم و تقويت و تکامل عادات و رفتارهاي مناسب گردد.
درواقع ما با انتقاد از اعمال اشتباه ديگران موقعيت آن عمل را در نزد فاعلش تضعيف مي کنيم که در مدت زمان و با تداوم تذکرات مي توان به کلي آن اعمال را از رفتار فرد محو نمود. حال در نقطه مقابل اگر ما از توانمندي ها و اعمال و رفتار درست ديگران تعريف و تمجيد کنيم يا تشکر نماييم، علاوه بر اين که احساس موفقيت و پيروزي را در فرد دوچندان کرده ايم باعث مي شويم، او از اينکه اعمالش در نظر ديگران ارزشمند و موثر بوده است خرسند شود و با روحيه مظاعف نسبت به تداوم و تکامل رفتار يا اعمالش گام بردارد.
تشکر و قدرشناسي از زحمات يا رفتار خوب ديگران موجب مي شود تا آن فرد به ارزش کار خود پي ببرد و خيالش از اين بابت راحت شود که ديگران هم قدر و ارزش کار او را مي دانند. آن وقت باور يا نگراني هاي او در رابطه با ديده نشدن يا اين که کسي قدر زحمات او را نمي داند از بين مي رود و به جاي آن اميدواري، انگيزه و ميل به انجام هرچه بهتر کارها در او زنده مي شود.
تشريح و يادآوري اعمال نيک افراد به خودشان اگر از صميم قلب و از روي سياست نباشد، بيش از همه مي تواند موجب رضايت آن ها بشود. به زباني ساده، براي تداوم و تکامل نيکي ها هميشه بايد ياد آن ها را زنده نگه داشت و با تعريف و يادآوري هاي به موقع از آنها موجب تاييد اعمال نيک و ترغيب ديگران به انجام آن شد.
برخلاف تصور برخي افراد که مدعي هستند تعريف و تمجيد از ديگران باعث مي شود تا فرد دچار توهم و خود بزرگ بيني شود، اين طور به نظر مي رسد که همه ما علاقه داريم زماني که يک کار را با زحمت و مشقت فراوان انجام مي دهيم تا به موفقيت مي رسيم، انتظار داريم مورد تشويق و تاييد اطرافيان قرار بگيريم و به نسبت کاري که انجام داده ايم مورد تقدير و تشکر قرار واقع شويم.
ما اگر کاري را انجام بدهيم و متوجه بشويم که در نظر ديگران اهميت چنداني نداشته است، کم کم انگيزه و ميل خود را جهت انجام آن کار از دست مي دهيم و اين احساس در ما پديد مي آيد که اطرافيان براي من و زحمات من ارزش قايل نيستند و تنها مي خواهند به جاي يک برده از من بهره ببرند و سوء استفاده کنند. آن وقت است که ديگران به راحتي از خدمت صادقانه و خدمتگزارانه ما محروم مي شوند و يا با کم و کاستي هايي مواجه خواهند شد.
طبق قانون "هرچيزي براي بقا نياز به انرژي دارد" بايد به ياد داشته باشيم که "هر چيزي" شامل"همه چيز" مي شود نه فقط آن هايي که ما دوست داريم. شايد ما تصور کنيم که فرد مورد نظر لايق تعريف و تمجيد نيست و وظيفه دارد که کارش را به نحو احسن براي ما انجام دهد. اما قانون بقا گوشش به اين حرف ها بدهکار نيست، شايد بتواند در مصرف انرژي صرفه جويي کند ولي نمي تواند به کلي خود را ازدريافت آن محروم کند زيرا به زودي تلف خواهد شد.
برخي ديگر از افراد تصور مي کنند که با تشکر يا عذرخواهي بابت زحمتي که ديگران براي آن ها کشيده اند خود را خوار و ذليل کرده اند يا طرف مقابل کم تر از آن است که از او تقدير به عمل بيايد. اما تقدير و تشکر از هرکسي که متحمل زحمتي هر چند ناچيز مي شود يک قانون اجتماعي و خواست طبيعت و خداوند است و هرکس به هر دليلي از آن امتنا کند و يا به درستي ادا ننمايد نوعي خلاف قانون و ادب را مرتکب شده است که در محبوبيت و شخصيت اجتماعي او تاثير بسزايي خواهد گذاشت.
تشکر و قدر داني در مقابل زحمات ديگران يک وظيفه است نه يک محبت، که هرکسي با انجام آن، ميزان اطلاع و آگاهي خود از آشنايي با تعهدات و وظايف اجتماعي و فرهنگي خود را نشان مي دهد.
___________________________ يکي از نظرات ____________________________
شکر نعمت نعمتت افزون کند ... اين جمله ايست بر گرفته از تعاليم قرآن . و اشاره به يک قانون مندي حاکم بر آفرينش را دارد همانطور که در مقاله ذکر شد از فوايد سپاسگذاري افزودن انرژي و انگيزه بيشتر و بيشتر به فرد عامل است . البته اين قانون در ذات آفرينش نهاده شده اما خداوند يک تمهيد ديگر هم براي افزودن انرژي براي انجام کار نيک قرار داده که بطور حيرت انگيز اين قانون را به چالش ميگيرد ! لابد ميپرسيد يعني چه و کدام قانون ؟ بله شما تصور کنيد جامعه نياز به اصلاحاتي دارد ولي مردم آن جامعه اساسا آدم هاي ناسپاسي هستند آنها عملا حاضر به قدر شناسي نيستند تعجب نکنيد و فکر نکنيد اين يک جامعه فرضي است همين جامعه خودمان را نگاه کنيد چيزي که فراوان هست همين نوع آدم هاست .
بخاطر مياورم که دست يک خانواده را گرفتم و از مشکلاتي که داشتند سعي کردم نجاتشان دهم آما در آخر کار شنيدم که ميگفتند بايد ديد دنبال چه منافعي هست که ما زا کمک ميکند ! اين نقل قولي بود از يک فردي که براي مشاوره آمده بود و او در طي سال ها و با مشاهده اين قبيل موارد بود که از جامعه منزوي شده بود . اما قانوني که خداوند براي استمرار اين حرکات خير خواهانه گذاشته چيست . ميفرمايد که براي انجام کار خير تنها هدفتان رضايت من باشد و فقط مرا در نظر داشته باشيد نه چيز ديگر و من بيش از آنکه فکر کنيد به شما پاداش ميدهم و پاداش من از هر پاداشي نيکو تر است ! پس ميبينيد که در انجام کار خير چنانکه هدفمند باشد و سمت و سويش کمال مطلق باشد هيچ نيازي به گرفتن حتي يک تشکر هم نيست !
اين افراد حتي حاضر هم نيستند در روز روشن کار خير انجام دهند و تاريکي شب را بيشتر ميپسندند! به حضرت علي نگاه کنيد که در تاريکي شب به در خانه ها ميرفت و آذوقه را دم در ميگذاشت و نميخواست نه ديگران و نه صاحب خانه متوجه شود چه کسي او را ياري کرده است . اينکه ما قانون عمل و عکس العمل را بخواهيم در اين مورد پيگيري کنيم حقيقتا بزودي از انگيزه کار خير تهي ميشويم . چرا که واقعيات جامعه اي که در آن زندگي ميکنيم حقيقتا چيز ديگريست . اجازه دهيد از 1400 سال پيش بيايم بيرون و از افرادي که به غلط آنها را جزو فرشتگان ميدانيم . در همين زمان خودمان هم چند سال گذشته بود که خبري منتشر شد مبني بر اينکه در امريکا يک فرد خير که ملياردر بوده و سال ها به فقرا بي سر و صدا کمک ميکرده رازش بر ملا شد آنهم توسط يک مامور مالياتي سمج که مو را از ماست بيرون ميکشيد !
معلوم شد که اين آقا در خفا و بطور نامحسوس تکفل بسياري از خانواده ها و افراد مستمند را بعهده گرفته ولي ايشان بسيار ناراحت شدند وقتي رازشان فاش شد و ميگفت از حالا ببعد مشکلاتم براي ادامه کارم بيشتر ميشود چرا که بايد دقت بيشتري کنم تا ببينم واقعا چه کسي نيازمند حقيقي است يا اينکه يک فرصت طلب مظلوم نما ! اين يک نمونه خوب است تا ما ببينيم که حقيقتا هيچ نيازي به اين نيست که براي انجام کار خير بدنبال نام و نان و يا حد اقل سپاسگذاري از جانب ديگران باشيم کما اينکه حتي خداوند پا را از اين فراتر گذاشته و کار هاي خير و پنهاني را ارجمند تر از کار هايي که در ملا عام انجام ميشود در نظر ميگيرد . چرا که شما در حالت علني نميتوانيد بخودتان هم قاطعانه اثبات کنيد که کار خيرتان براي خود نمايي نبوده چه برسد به ديگران . و اين خودنمايست که ارزش هر عملي را محو و نابود ميکند ...