نمینويسم، چون میدانم هيچگاه نوشتههايم را نمیخوانی
حرف نمیزنم، چون میدانم هيچگاه حرفهايم را نمیفهمی
نگاهت نمیكنم، چون تو اصلا نگاهم را نمیبينی
صدايت نمیزنم، زيرا اشکهای من برای تو بیفايده است
فقط میخندم، چون تو در هر صورت میگويی:
من ديوانهام
حرف نمیزنم، چون میدانم هيچگاه حرفهايم را نمیفهمی
نگاهت نمیكنم، چون تو اصلا نگاهم را نمیبينی
صدايت نمیزنم، زيرا اشکهای من برای تو بیفايده است
فقط میخندم، چون تو در هر صورت میگويی:
من ديوانهام