وقتی چشمات ديگه اشكی برای ريختن نداشته باشه
وقتی ديگه قدرت فرياد زدنم نداشته باشی ...
وقتی ديگه هر چی دل تنگت خواسته باشه گفته باشی
وقتی ديگه دفتر و قلم هم تنهات گذاشته باشن ...
وقتی از درون تمام وجودت يخ بزنه ...
وقتی چشم از دنيا ببندی وآرزوی مرگ كنی ...
وقتی احساس می كنی ديگه هيچ كس تو رو درک نمی كنه
وقتی احساس كنی تنها ترين تنهای دنيا هستی
وقتی باد شمع نيمه سوخته اتاقتو خاموش كرد
چشمهايت را ببند و با تمام وجود از خدا بخواه كه صدات كنه
وقتی ديگه قدرت فرياد زدنم نداشته باشی ...
وقتی ديگه هر چی دل تنگت خواسته باشه گفته باشی
وقتی ديگه دفتر و قلم هم تنهات گذاشته باشن ...
وقتی از درون تمام وجودت يخ بزنه ...
وقتی چشم از دنيا ببندی وآرزوی مرگ كنی ...
وقتی احساس می كنی ديگه هيچ كس تو رو درک نمی كنه
وقتی احساس كنی تنها ترين تنهای دنيا هستی
وقتی باد شمع نيمه سوخته اتاقتو خاموش كرد
چشمهايت را ببند و با تمام وجود از خدا بخواه كه صدات كنه