گفتی که می بوسم تو را گفتم تمنا می کنم
گفتی اگر بیند کسی گفتم که حاشا می کنم
گفتی زبخت بد اگر ناگه رقیب آید زدر؟؟ گفتم که با افسونگری او را زسر وا می کنم
گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتی اگر از کوی خود روزی تو رو گویم برو؟؟ گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
گفتی اگر بیند کسی گفتم که حاشا می کنم
گفتی زبخت بد اگر ناگه رقیب آید زدر؟؟ گفتم که با افسونگری او را زسر وا می کنم
گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتی اگر از کوی خود روزی تو رو گویم برو؟؟ گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم