اگه ببندی رو من چشاتو
اگه بگیری از من نگاتو
من از تو حتی دلگیر نمیشم
بازم میگم عشقو می خوام با تو
می ترسم روزی از دستم بری تو
بگی روزی ازت خسته م بری تو
بمون که التماست میکنم من
دلت میاد تا من هستم بری تو
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس این جا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد ...
اگه بگیری از من نگاتو
من از تو حتی دلگیر نمیشم
بازم میگم عشقو می خوام با تو
می ترسم روزی از دستم بری تو
بگی روزی ازت خسته م بری تو
بمون که التماست میکنم من
دلت میاد تا من هستم بری تو
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس این جا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد ...