و اينک مرگ. . .
از اين به پس به تو می انديشم ای مرگ، گر تو را ببينم سخت در آغوشت خواهم كشيد
دگر چيزی برای از دست دادن ندارم جز جان از دست رفته ام
مرگ حق است و حق گرفتنی، حقم را خواهم گرفت من خواهم مرد
و آسوده خاطر خواهم شد از عشق
فاصله بين مرگ و زندگی عشق است اگر پيروز شدی هستی وگرنه مرگ بر تو چيره خواهد شد
من به مرگم راضيم اما نمی آيد اجل
بخت بدبين از اجل هم ناز می بايد كشيد
از اين به پس به تو می انديشم ای مرگ، گر تو را ببينم سخت در آغوشت خواهم كشيد
دگر چيزی برای از دست دادن ندارم جز جان از دست رفته ام
مرگ حق است و حق گرفتنی، حقم را خواهم گرفت من خواهم مرد
و آسوده خاطر خواهم شد از عشق
فاصله بين مرگ و زندگی عشق است اگر پيروز شدی هستی وگرنه مرگ بر تو چيره خواهد شد
من به مرگم راضيم اما نمی آيد اجل
بخت بدبين از اجل هم ناز می بايد كشيد