چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسيد چرا نگاه هايت آن قدر غمگين است؟
چرا لبخندهايت آن قدر بی رنگ است؟
اما افسوس ... هيچ كس نبود هميشه من بودم و من و تنهايی پر از خاطره
آری با تو بودم ...
با تويی كه از كنارم گذشتی ...
و حتی يک بار هم نپرسيدی چرا چشم هايت هميشه بارانی است ...
چرا لبخندهايت آن قدر بی رنگ است؟
اما افسوس ... هيچ كس نبود هميشه من بودم و من و تنهايی پر از خاطره
آری با تو بودم ...
با تويی كه از كنارم گذشتی ...
و حتی يک بار هم نپرسيدی چرا چشم هايت هميشه بارانی است ...