برادر كوچكم از من پرسيد پنج وارونه يعنی چه؟
من به او خنديدم كمی آزرده و حيرتزده گفت :
روی ديوار و درختان ديدم.
باز هم خنديدم.
گفت : ديروز خودم ديدم كه فرهاد پسر همسايه پنج وارونه به شیرین میداد
آنقدر خنديدم كه طفلک ترسيد بغلش كردم و بوسيدم
و گفتم : بعدها وقتيی كه باران بی وقفه درد سقف كوتاه دلت را خم كرد
بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد
من به او خنديدم كمی آزرده و حيرتزده گفت :
روی ديوار و درختان ديدم.
باز هم خنديدم.
گفت : ديروز خودم ديدم كه فرهاد پسر همسايه پنج وارونه به شیرین میداد
آنقدر خنديدم كه طفلک ترسيد بغلش كردم و بوسيدم
و گفتم : بعدها وقتيی كه باران بی وقفه درد سقف كوتاه دلت را خم كرد
بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد