می ترسم ... از روزی که دستهای تو هم سرد شوند
می ترسم ... از روزی که به صدایت نیاندیشم
می ترسم ... از روزی که در ذهنم نگاهت را نبینم
می ترسم ... از روزی که تا ابد تو را نبینم
می ترسم ... از روزی که بعد از آن تا بی نهایت تو را نشنوم
می ترسم ... از نگاه تو ... دستان تو ... صدای تو ...
می ترسم ... از روزی که فقط به من نمی اندیشی
می ترسم ... از نفس های تو، آن لحظه که با نبضم هماهنگ نزند
می ترسم .............
می ترسم ... از روزی که به صدایت نیاندیشم
می ترسم ... از روزی که در ذهنم نگاهت را نبینم
می ترسم ... از روزی که تا ابد تو را نبینم
می ترسم ... از روزی که بعد از آن تا بی نهایت تو را نشنوم
می ترسم ... از نگاه تو ... دستان تو ... صدای تو ...
می ترسم ... از روزی که فقط به من نمی اندیشی
می ترسم ... از نفس های تو، آن لحظه که با نبضم هماهنگ نزند
می ترسم .............