بعد من روزي اگر بغضي گلويت را فشرد
پاي احساست اگر بر سنگ خورد
يا اگر يك روز دستان تو هم
گرمي احساس دستي را ميان خود نديد
روزگاري بعد از اين
شاخه ي خشكي اگر ديدي باغ
بلبل افسرده اي ديدي به شاخ
يا گل افسرده اي ديدي به خاك
بعد از اين
اگر زين كوچه ها مرد تنهايي گذشت
در نگاهش ني ني راهي دراز
اشك را در گوشه ي چشم يتيمي يافتي
عابري را ديدي و نشناختي
يادي از اين عاشق افسرده كن
گر شبي تنها شدي در خلوتي
گريه ات را شد مهيا فرصتي
ليكن اشكي گونه ات را تر نكرد
درد خود را با خدا گفتي ولي باور نكرد
بعد من روزي اگر تنها شدي
ياد كن از من كه ديگر نيستم
پاي احساست اگر بر سنگ خورد
يا اگر يك روز دستان تو هم
گرمي احساس دستي را ميان خود نديد
روزگاري بعد از اين
شاخه ي خشكي اگر ديدي باغ
بلبل افسرده اي ديدي به شاخ
يا گل افسرده اي ديدي به خاك
بعد از اين
اگر زين كوچه ها مرد تنهايي گذشت
در نگاهش ني ني راهي دراز
اشك را در گوشه ي چشم يتيمي يافتي
عابري را ديدي و نشناختي
يادي از اين عاشق افسرده كن
گر شبي تنها شدي در خلوتي
گريه ات را شد مهيا فرصتي
ليكن اشكي گونه ات را تر نكرد
درد خود را با خدا گفتي ولي باور نكرد
بعد من روزي اگر تنها شدي
ياد كن از من كه ديگر نيستم