مهتای من

همزاد من،همزاد من

آخر چرا تنهاي من؟

قلبم گرفت از اين سكوت

فرياد زن غوغا ي من



بي حاصلم گمگشته ام

ره رفته از پاهاي من

مقصود من كوي تو بود

حالا كجاست؟دنياي من



ديوارخاموشي شكن

اي يار هم آواي من

پروا مكن،پروا مكن

اي مرد بي پرواي من



چشمان بي خوابم ببين

لالايي شبهاي من

من ماهي و دور از توام

دلتنگتم درياي من



من يك گل پ‍ژمرده ام

خيسم كن اي باران من

بس كن تو اين دلمردگي

سويم بيا نالان من



عمرم بي تو سر شده

ديروز من فرداي من

بر من بتاب اي شبزده

مهتاي من مهتاي من