بيا در كوچه باغ شهر احساس
شكست لاله را جدي بگيريم
اگر نيلوفري ديديم زخمي
براي قلب پر دردش بميريم
بيا در كوچه هاي تنگ غربت
براي هر غريبي سايه باشيم
بيا هر شب كنار نور يك شمع
به فكر پيچك همسايه باشيم
بيا ما نيز مثل روح باران
به روي يك رز تنها بباريم
بيا در باغ بي روح دلي سرد
كمي رويا ي نيلوفر بككاريم
بيا در يك شب آرام و مهتاب
كمي هم صحبت يك ياس باشيم
اگر صد بار قلبي را شكستيم
بيا يك بار با احساس باشيم
بيا به احترام قصه عشق
به قدر شبنمي مجنون بمانيم
بيا گه گاه از روي محبت
كمي از درد ليلي بخوانيم
بيا از جنگل سبز صداقت
زماني يك گل لادن بچينيم
كنار پنجره تنها و بي تاب
طلوع آرزوها را ببينيم
بيا يك شب به اين انديشه باشيم
چرا اين آبي زيبا كبود است
شبي كه بينوا مي سوخت از تب
كنار او افق شايد نبوده ست
بيا يك شب براي قلبهامان
ز نور عاطفه قابي بسازيم
براي آسمان اين دل پاك
بيا يك بار مهتابي بسازيم
بيا تا رنگ اقيانوس آبيست
براي موج ها ديوانه باشيم
كنار هر دلي يك شمع سرخست
بيا به حرمتش پروانه باشيم
بيا با دستي از جنس سپيده
زلال اشك از چشمي بشوييم
بيا راز غم پروانه ها را
به موج آبي دريا بگوييم
بيا لاي افق هاي طلايي
بدنبال دل ماهي بگرديم
بيا از قلبمان روزي بپرسيم
كه تا حالا در اين دنيا چه كرديم
بيا يك شب به اين انديشه باشيم
به فكر درد دلهاي شكسته
به فكر سيل بي پيايان اشكي
كه روي چشم يك كودك نشسته
به فكر سيل بي پايان اشكي
كه ر.ي چشم يك كودك نشسته
به فكر اينكه بايد تا سحرگاه
براي پيوند يك شب دعا كند
ز ژرفاي نگاه يك گل سرخ
زماني مرغ آمين را صدا كرد
به او يك قلب صاف و بي ريا داد
كه در آن موجي از آه و تمناست
پر از احساس سرخ لاله بودن
پر از اندوه دلهاي شكيباست
بيا در خلوت افسانه هامان
براي يك كبوتر دانه باشيم
اگر روزي پرستو بي پناهست
براي بالهايش لانه باشيم
بيا با يك نگاه آسماني
ز درد يك ستاره كم نماييم
بيا روزي فضاي شهرمان را
پر از آرامش شبنم نماييم
بيا با بر گ هاي گل سرخ
به درد زنبقي مرهم گذاريم
اگر دل را طلب كردند از تو
مبادا كه بگويي ما نداريم
بيا در لحظه هاي بي قراري
به ياد غصه مجنون بخوابيم
بيا دلهاي عاشق را بگرديم
كه شايد ردي از قلبش بيا بيم
بيا در ساحل نمناك بودن
براي لحظه اي يكرنگ باشيم
بيا تا مثل شب بوهاي عاشق
شبي هم ما كمي دلتنگ باشيم
كنار دفتر نقاشي دل
گلي از انتظار سرخ روييد
و باران قطره هاي آبيش را
به روي حجم احساس پاشيد
اگر چه قصه دل ها درازست
بيا به آرزو عادت نماييم
بيا با آسمان پيمان ببنديم
كه تا او هست ما هم با وفاييم
بيا در لحظه سرخ نيايش
چو روح اشك پاك و ساده باشيم
بيا هر وقت باران باز باريد
براي گل شدن آماده باشيم
شكست لاله را جدي بگيريم
اگر نيلوفري ديديم زخمي
براي قلب پر دردش بميريم
بيا در كوچه هاي تنگ غربت
براي هر غريبي سايه باشيم
بيا هر شب كنار نور يك شمع
به فكر پيچك همسايه باشيم
بيا ما نيز مثل روح باران
به روي يك رز تنها بباريم
بيا در باغ بي روح دلي سرد
كمي رويا ي نيلوفر بككاريم
بيا در يك شب آرام و مهتاب
كمي هم صحبت يك ياس باشيم
اگر صد بار قلبي را شكستيم
بيا يك بار با احساس باشيم
بيا به احترام قصه عشق
به قدر شبنمي مجنون بمانيم
بيا گه گاه از روي محبت
كمي از درد ليلي بخوانيم
بيا از جنگل سبز صداقت
زماني يك گل لادن بچينيم
كنار پنجره تنها و بي تاب
طلوع آرزوها را ببينيم
بيا يك شب به اين انديشه باشيم
چرا اين آبي زيبا كبود است
شبي كه بينوا مي سوخت از تب
كنار او افق شايد نبوده ست
بيا يك شب براي قلبهامان
ز نور عاطفه قابي بسازيم
براي آسمان اين دل پاك
بيا يك بار مهتابي بسازيم
بيا تا رنگ اقيانوس آبيست
براي موج ها ديوانه باشيم
كنار هر دلي يك شمع سرخست
بيا به حرمتش پروانه باشيم
بيا با دستي از جنس سپيده
زلال اشك از چشمي بشوييم
بيا راز غم پروانه ها را
به موج آبي دريا بگوييم
بيا لاي افق هاي طلايي
بدنبال دل ماهي بگرديم
بيا از قلبمان روزي بپرسيم
كه تا حالا در اين دنيا چه كرديم
بيا يك شب به اين انديشه باشيم
به فكر درد دلهاي شكسته
به فكر سيل بي پيايان اشكي
كه روي چشم يك كودك نشسته
به فكر سيل بي پايان اشكي
كه ر.ي چشم يك كودك نشسته
به فكر اينكه بايد تا سحرگاه
براي پيوند يك شب دعا كند
ز ژرفاي نگاه يك گل سرخ
زماني مرغ آمين را صدا كرد
به او يك قلب صاف و بي ريا داد
كه در آن موجي از آه و تمناست
پر از احساس سرخ لاله بودن
پر از اندوه دلهاي شكيباست
بيا در خلوت افسانه هامان
براي يك كبوتر دانه باشيم
اگر روزي پرستو بي پناهست
براي بالهايش لانه باشيم
بيا با يك نگاه آسماني
ز درد يك ستاره كم نماييم
بيا روزي فضاي شهرمان را
پر از آرامش شبنم نماييم
بيا با بر گ هاي گل سرخ
به درد زنبقي مرهم گذاريم
اگر دل را طلب كردند از تو
مبادا كه بگويي ما نداريم
بيا در لحظه هاي بي قراري
به ياد غصه مجنون بخوابيم
بيا دلهاي عاشق را بگرديم
كه شايد ردي از قلبش بيا بيم
بيا در ساحل نمناك بودن
براي لحظه اي يكرنگ باشيم
بيا تا مثل شب بوهاي عاشق
شبي هم ما كمي دلتنگ باشيم
كنار دفتر نقاشي دل
گلي از انتظار سرخ روييد
و باران قطره هاي آبيش را
به روي حجم احساس پاشيد
اگر چه قصه دل ها درازست
بيا به آرزو عادت نماييم
بيا با آسمان پيمان ببنديم
كه تا او هست ما هم با وفاييم
بيا در لحظه سرخ نيايش
چو روح اشك پاك و ساده باشيم
بيا هر وقت باران باز باريد
براي گل شدن آماده باشيم