دختر:
نوعي دستگاه بهانه گير، انگيزه اي براي اين كه آدم مثل خر كار كند. طيف آن از اهل تريپ پسركش شروع تا شير برنج سيب زميني نما ادامه مي يابد.
كسي كه درس مي خواند درس مي خواند درس مي خواند و البته يك هنر ديگر هم دارد كه آن هم اين است كه درس مي خواند احتمالا اگر درس خواندن نبود، دخترها با كاشتن ابرو و برداشتن قسمت هاي اضافي دماغ ماجرا سعي در زدن پوز پسرها مي كردند. تنها موجوداتي كه در مقابل دشمن مشترك (پسرها) اختلاف پيدا مي كنند. معمولا رفتن به سربازي را مثل دسته هونگ بر سر پسرها مي كوبند!
پدر:
صاحب پول، اختيار. انواع باحال آن با به ياد آوردن خاطرات دوران نوجواني و جواني خود ضربه اي به پشت پسر خود زده و با گفتن الفاظ تحبيبي چون: «اي پدرسوخته » و «ببين چي تربيت كردم » او را به سمت هدف مشايعت مي كند. ورژن هاي ضد حال آن هم به مثابه سد كرج در مقابل جفتك پراني هاي محصول زندگي اش مقاومت مي كند.
ماشين:
وسيله اي كه آدم با آن اوقات فراغتش را كه چيزي حدود 20 ساعت مفيد در شبانه روز است در حاشيه خيابان هاي شهر پر مي كند. معمولا بايد با آن گازيد تا موتورش از حلقش در بيايد. نصب انواع اگزوز، بادگير و سر اگزوز و انواع خفن آلات ديگر باعث مي شود آدم ذره اي از قافله جوانان و پير مردان ساده سوار دور شود. لايي مي كشم پس هستم! البته با تابلو كردن ماشين موردنظر كمي موارد منكراتي! گريبانگير آدم مي شود كه آن را هم بي خيال! ماشين صافكاري نقاشي نشده، ماشين دخترها و كودكان نابالغ است!
درس:
ضد حالي كه از ب كمپلكس هم بدمزه تر است. معمولا پدر و مادرها با كوبيدن آن بر سر پسرشان ابتدايي ترين حقوق يك بشر (مثل اجاره خانه مجردي، پول توجيبي يوروريي و هزينه سفر ماهانه به پاتايا و حومه) را از آدم دريغ مي كنند. درس خواندن نه تنها باعث پيشرفت پسرها نمي شود، بلكه آنها را به ميدان رقابتي مي كشاند كه در آن جلوي دخترها كلي دختر مي شوند! شاعر در اين باره گفته است:
از درس سخن گفتن و از درس شنيدن
با مردم بي درس نداني كه چه درد است
خواهر:
كسي كه باعث ارتعاش رگ آدم مي شود. تعقيب او و ريختن پته اش روي آب لذت بخش ترين تفريح بشري است. معمولا با لوس كردن خود پيش پدر و مادر سعي مي كند امتيازهاي دولا پهنا بگيرد.
اما خوب وقتي پاي تقسيم ارث و اينها مي رسد چنان ضايع مي شود چنان ضايع مي شود كه نايژك هاي آدم هم حال مي آيد.
نوعي دستگاه بهانه گير، انگيزه اي براي اين كه آدم مثل خر كار كند. طيف آن از اهل تريپ پسركش شروع تا شير برنج سيب زميني نما ادامه مي يابد.
كسي كه درس مي خواند درس مي خواند درس مي خواند و البته يك هنر ديگر هم دارد كه آن هم اين است كه درس مي خواند احتمالا اگر درس خواندن نبود، دخترها با كاشتن ابرو و برداشتن قسمت هاي اضافي دماغ ماجرا سعي در زدن پوز پسرها مي كردند. تنها موجوداتي كه در مقابل دشمن مشترك (پسرها) اختلاف پيدا مي كنند. معمولا رفتن به سربازي را مثل دسته هونگ بر سر پسرها مي كوبند!
پدر:
صاحب پول، اختيار. انواع باحال آن با به ياد آوردن خاطرات دوران نوجواني و جواني خود ضربه اي به پشت پسر خود زده و با گفتن الفاظ تحبيبي چون: «اي پدرسوخته » و «ببين چي تربيت كردم » او را به سمت هدف مشايعت مي كند. ورژن هاي ضد حال آن هم به مثابه سد كرج در مقابل جفتك پراني هاي محصول زندگي اش مقاومت مي كند.
ماشين:
وسيله اي كه آدم با آن اوقات فراغتش را كه چيزي حدود 20 ساعت مفيد در شبانه روز است در حاشيه خيابان هاي شهر پر مي كند. معمولا بايد با آن گازيد تا موتورش از حلقش در بيايد. نصب انواع اگزوز، بادگير و سر اگزوز و انواع خفن آلات ديگر باعث مي شود آدم ذره اي از قافله جوانان و پير مردان ساده سوار دور شود. لايي مي كشم پس هستم! البته با تابلو كردن ماشين موردنظر كمي موارد منكراتي! گريبانگير آدم مي شود كه آن را هم بي خيال! ماشين صافكاري نقاشي نشده، ماشين دخترها و كودكان نابالغ است!
درس:
ضد حالي كه از ب كمپلكس هم بدمزه تر است. معمولا پدر و مادرها با كوبيدن آن بر سر پسرشان ابتدايي ترين حقوق يك بشر (مثل اجاره خانه مجردي، پول توجيبي يوروريي و هزينه سفر ماهانه به پاتايا و حومه) را از آدم دريغ مي كنند. درس خواندن نه تنها باعث پيشرفت پسرها نمي شود، بلكه آنها را به ميدان رقابتي مي كشاند كه در آن جلوي دخترها كلي دختر مي شوند! شاعر در اين باره گفته است:
از درس سخن گفتن و از درس شنيدن
با مردم بي درس نداني كه چه درد است
خواهر:
كسي كه باعث ارتعاش رگ آدم مي شود. تعقيب او و ريختن پته اش روي آب لذت بخش ترين تفريح بشري است. معمولا با لوس كردن خود پيش پدر و مادر سعي مي كند امتيازهاي دولا پهنا بگيرد.
اما خوب وقتي پاي تقسيم ارث و اينها مي رسد چنان ضايع مي شود چنان ضايع مي شود كه نايژك هاي آدم هم حال مي آيد.