الرئيسية
نگاهي اجمالي برگرفته از "غلبه بر عادات وسواسي"
مقدمه
n با توجه به "ايدئولوژي ذهن گرايانه" مي توان اظهار داشت که تجربه ما از کل عالم هستي هيچ چيز نيست مگر تفکر ما از آن.
n وقايع زماني تبديل به تجربه مي شوند که فرد قبلاً به آنها فکر کرده باشد.
بسيار ساده اما در عين حال عميق و متفکرانه. براي ساليان دراز همه فيلسوفان به ويژه شرق شناسان اين نظريه را به صورت يک تئوري مدون تصديق کرده و اساتيد برجسته علم و فلسفه در تمام زمانها و تا کنون آن را پايه اوليه مطالعات خود قرار داده اند.
طي تحقيقات اخير ديدگاه فوق الذکر به شکل ظاهري ذيل تغيير شکل داده است:
هر حس، خواسته، ميل، آرزو، هوس، و احساس – و بهتر است بگوييم هر حالتي که در وجود فرد ايجاد مي شود- فوراً در ذهن به صورت يک "فکر" ثبت مي گردد. وقايع مختلف زماني رنگ حقيقت به خود مي گيرند و براي ما به عينيت مي رسند که در مورد آنها فکر کنيم. تا زمانيکه به چيزي فکر نکرده ايم آن مطلب برايمان ملموس نيست، اما به محض انديشيدن برايمان مظهر خارجي پيدا مي کند.
کاهش توجه – کاهش احتمال به حقيقت پيوستن
" من مي انديشم، پس هستم"؛ و اين عبارتي بود که دکارت پس از سال ها تعمق در حوزه اين مبحث به عنوان نتيجه تفکرات چندين و چند ساله خود مطرح نمود. اهميت موضوع تفکر آنقدر بالاست که يکي از فيلسوفان شرقي اظهار مي دارد که "جهان تنها زاييده تفکر افراد است. هيچ چيز وجود ندارد مگر اينکه ابتدا فکر آن در ذهن بشر ايجاد گردد". در مبحثي که مي خواهيم مورد تحليل و بررسي قرار دهيم نظريه بالا را مي توان به زبان ساده تر چنين بازنويسي کرد: "هيچ چيز شما را آزار نمي دهد مگر اينکه خودتان اجازه دهيد".
هر تفکر و ايده اي که به حقيقت مي پيوندد بر اساس ميزان توجهي است که ما به آن مي دهيم. هر چقدر بيشتر ذهن خود را بر روي فکر خاصي منعطف کنيم، احتمال موجوديت و به حقيقت پيوستن آن مسئله قوي تر، واقعي تر، و نزديک تر به نظر مي رسد. تمرکز و توجه عميق بر روي يک مقوله ذهني آنرا حتي از نقطه نظر خارجي نيز ملموس تر مي سازد. در اين حالت توهم و خيال پردازي راجع به آن موضوع هم قوي تر مي شود. اين يک پديده کاملاً طبيعي و اثبات شده است که به خوبي در هيپنوتيزم و مديتيشن عميق قابل مشاهده مي باشد.
هر چقدر توجه کمتري به فکري داشته باشيم، مي بينيم که کمتر به واقعيت نزديک مي شود. آيا تاکنون به اين موضوع توجه کرده ايد که احساسات منفي، درد، رنج، و مشکلات زندگي براي کسي که بيهوش است، در کما به سر مي برد، و يا در خواب عميق بدون روياست، از بين رفته و معنايي ندارد؟
از افکار مضر و آزار دهنده پرهيز کنید
هر چقدر که ذهن خود را بر روي افکار آزار دهنده متمرکز کنيد، به همان ميزبان خودتان را اذيت کرده ايد. اين قبيل فکرها در وهله اول نوعي حس ناخوشايند را براي ما بوجود مي آورند و به دنبال آن ناخوشايندي و عدم رضايت در تمام مظاهر زندگي فرد نمود پيدا مي کند.
يک چنين الحاق و پيوندي تحت عنوان "همزاد پنداري" يا "همانند سازي" شناخته مي شود. در اين شرايط شخص خودش را با بدي ها و سختي ها همزاد تصور مي کند و ريشه تمام دردها و رنج هاي موجود در زندگي اش را با همين همزاد پنداري با افکار منفي رقم مي زند.
ما بايد ياد بگيريم که چه چيز براي بدنمان مفيد است حال چه از نظر احساسي و چه از نظر ذهني؛ پس از آن نيکوست که افکاري در آن خصوص را در ذهن خود پرورش دهيم. پس بياييد با افکاري که برايمان هيچ سودي ندارند خداحافظي کرده و غير همزادشان بپنداريم.
کليد شادکامي
کليد رسيدن به شادي و خوشحالي درک عميق قاعده ي فوق و استفاده از تکنيک لغزش ناپذير و مصون از خطا و اشتباهي است که به آن اشاره داشتيم.
اگر توانايي انتخاب افکارتان را داشته باشيد مي تواند سرنوشتتان را با دستهاي خودتان رقم بزنيد. کسي که تنها پذيراي افکار صحيح باشد و از روي عقل و با خواست و اراده فردي افکارش را انتخاب کند، از بالاترين ميزان صحت و سلامت فيزيکي، احساسي، و ذهني برخوردار خواهد بود و همه کارهاي درست را در زمان درست انجام خواهد داد.
ماهيت تفکر
هر کس هر کاري را که انجام مي دهد قبلاً به آن فکر کرده است و پس از انجام دادن آن نيز به آن فکر مي کند؛ "فکر" داراي ماهيت منحصر بفردي است که اغلب افراد از آن بي اطلاع هستند. اين امکان وجود دارد که در يک ثانيه حدود 50 فکر و يا بيشتر به ذهن تک تک افراد خطور کند. افکار با يک چنان سرعتي در ذهن ما تحليل و بررسي مي شوند که خودمان هم متوجه نمي شويم و اصلاً اطلاع نداريم که يک چنين اتفاقي در حال روي دادن است. فردي که با فرآيندهاي مديتيشن آشناست، زمانيکه در مرحله ريلکس بودن قرار مي گيرد، وارد مرحله ابتدايي درک "فکر" مي شود و تازه در اين حالت است که متوجه مي شود تا کنون به چه چيزهايي فکر مي کرده و از آن پس مي تواند اصل "تفکر" را دريابد.
کنترل کردن افکار، آرام کردن ذهن آشفته و پريشان، و جلب توجه و تمرکز بر روي مطلبي خاص همه و همه جزء امور دشواري محسوب مي شوند که مهارت پيدا کردن در آن مستلزم تلاش فراوان است. اينجاست که افراد پي به اين موضوع مي برند که در حقيقت برده و زنداني افکاري هستند که به ذهنشان در تمام زمان ها خطور مي کرده حتي بدون اينکه خودشان هم متوجه باشند.
کاربرد عملي
حال ممکن است از خودمان بپرسيم که: دانستن اين مطلب چه کمکي به ما مي کند؟ چگونه متوانيم از اين دانش کمک گرفته آنرا در زندگي روزمره خود بکار بنديم و زندگيمان را بهبود بخشيم و خوب زندگي کنيم؟" براي درک اين مطلب به خواندن ادامه دهيد.
زمانيکه بر روي تفکرات خود ريز بين مي شويد و به اين نتيجه مي رسيد که يک فکر بخصوص براي شما خوب نيست و با اراده فردي تصميم مي گيريد که از فکر کردن به آن دست بکشيد، دفعه آينده که يک چنين فکر مخربي به ذهنتان خطور کرد از انديشيدن به آن پرهيز مي کنيد و دقيقاً از همان لحظه به بعد اين کار را انجام نمي دهيد.
به محض اينکه تشخيص مي دهيد:
- از چه چيزي بايد پرهيز کنيد
- و بايد چه کاري براي ارتقاي وضعيت زندگي خود انجام دهيد
ناخودآگاه دقت و توجه تان به افکار مثبت افزايش پيدا کرده و اجازه نمي دهيد هر فکري بدون جواز عبور از مغزتان بگذرد.
مثلاً به محض آنکه حس خواستن غذايي به ذهنتان مي رسد که نبايد آنرا بخوريد
در همان لحظه – و حتي بدون يک ثانيه تاخير – از فکر کردن به آن جلوگيري بعمل آوريد.
در اين جا بايد بسيار هشيارانه عمل کنيد، تنها چند ثانيه درگيري براي تشخيص خواست و ميل باطني کافي است که شما را از نظر احساسي برانگيخته نمايد و اگر فرد ضعيفي باشيد (بي مسئوليت و بي ارادگي که تنها ضعف هاي انسانها هستند) آنوقت کنترل امور را از دست مي دهيد و افکار وسواسي ذهنتان را فرا مي گيرند و توانايي انجام دادن و يا انجام ندادن کارها را پيدا نخواهيد کرد. اگر تمام کارهايتان را تنها به واسطه هوس انجام دهيد، ديري نخواهد گذشت که در زندگي راه خود را گم مي کنيد، احساسات کنترل زندگي شما را به عهده مي گيرند، و شما عنان زندگي خود را از دست خواهيد داد.
منازعه نکنيد
زمانيکه احساسات به داخل مي خزند، کشمکش براي به دست گرفتن دوباره کنترل امور شروع مي شود، و همين درگيري و منازعه با احساسات است که سبب ايجاد رنج و عذاب و بدبختي مي شود. هنگاميکه متوجه شديد که اين هوس ناخواسته و نامطبوع مجدداً وارد ذهن ناخودآگاه شما شده است، دندانهايتان را از شدت عصبانيت روي هم فشار ندهيد و با استفاده از خواست و اراده فردي در صدد آن نباشيد که به زور آنرا از ذهنتان بيرون کنيد. تا جايي که مي توانيد با آن درگير نشويد. هر درگيري فکري صرفاً سبب بارز تر شدن و برجسته تر شدن آن فکر بخصوص شده، انديشه را قدرتمند تر مي سازد و در آخر چيزي جز بدبختي و بطلان و آشفتگي نصيبتان نخواهد شد. اين ريسک را نکنيد که با تفکرات منفي وارد جنگ شده و ببازيد. تا جايي که مي توانيد آنها را رها کرده و از مرکز توجه خود دور کنيد. اصلاً سعي کنيد وجود يک چنين تفکري را ناديده بگيريد.
به اين منظور در زمان بروز يک چنين مسئله اي ذهن خودتان را به موضوع ديگري منحرف کنيد، بهتر است موضوع جديدي که مي خواهيد به آن فکر کنيد تا اندازه ممکن با موضع قبلي فرق داشته باشد، و مطلبي باشد که به آن علاقه داريد تا اين توانايي را پيدا کنيد که توجه خود را به صورت تمام و کمال به آن معطوف نماييد. انگيزه و تمام فکر و ذهن خود را بر روي موضوع جديد منعطف سازيد تا کاملاً آرام شويد، بعد هم طبق روال عادي به ساير کارهايتان بپردازيد.
در بيشتر افراد "احساسات" خيلي قوي تر از "قوه تعقل" عمل مي کنند و اين احساسات هستند که همه چيز را به عقل و منطق ديکته مي کنند. همانطور که قبلاً هم گفتيم به خاطر داشته باشيد که افکارتان با سرعت نور حرکت مي کنند، اما خوشبختانه هميشه با اندکي موشکافي و ريز بيني قابل تشخيص خواهند بود.
تله اعتماد بنفس کاذب
در اين قسمت ميزان زيادي دقت و احتياط لازم است و افراد در اين مرحله بايد اسلوب رفتاري محتاطانه را مانند آمپول ويتامين به خودشان تزريق کنند. وقتي فردي چند مرتبه توانست جلوي افکار منفي خود را بگيرد ممکن است تصور کند که به خوبي از عهده اين کار بر مي آيد و هر زمان که اراده کند مي تواند ذهن خود را از فکر کردن به موضوع خاصي منحرف کرده و به موضوع ديگري منعکس کند. به همين دليل چون فکر مي کند که مي تواند از ريشه دواندن افکار مسموم در ذهنش جلوگيري بعمل آورد به خودش اجازه مي دهد که حس چشيدن طعم يک وعده غذاي دلچسبي که بايد از آن پرهيز کند را براي خود به تصوير بکشد. او تنها براي چند دقيقه به اين رفتار خود ادامه مي دهد و خيلي قبل از آنکه خودش هم متوجه شود، به دام تله مي افتد.
مطلب ديگري که در اين لحظه براي توجيه اشتباهش با خود تکرار مي کند اين است که "مي دانم هر زمان که بخواهم مي توانم از اين فکر دست بکشم، اما امروز مي خواهم به آن فکر کنم، من الان کمي عصبي هستم، و فردا فکر کردن به آن را بدون هيچ گونه شکستي ترک خواهم کرد". او همين الان هم بازنده ميدان شده است و کنترل امور را از دست داده.
اگر او اراده داشت همين حالا اين کار را انجام داده بود و اصلاً اجازه نمي داد يک چنين تصوراتي در ذهنش به تصوير کشيده شوند. و توانايي آن را داشت که خودش را به سمت چيزهاي بهتر هل دهد.
احساسات قوي تر از منطق هستند
اينجا چه اتفاقي مي افتد؟ توضيح آنکه: هنگاميکه احساسات قوي و عواطف سرکش بيدار مي شوند، قوه تعقل تحت الشعاع قرار گرفته و به حاشيه رانده مي شود. احساسات به مراتب قوي تر از عقل هستند و زورشان بيشتر است و حرف نهايي را آنها مي زنند.
قوه تعقل برده مي شود و شروع مي کند به تحليل و بررسي احساسات و توجيه نمودن آنها با استدلال ها و برهان هاي نادرست، ساختگي، و غير واقعي. هر انطباق و توجيه عقلاني که لازم باشد را به کار مي گيرد و دليل تراشي مي کند تا در آن لحظه بخصوص احساسات را تکميل نموده و مهر تاييدي به آنها بزند. فرد در اين زمان با کمک نيروي عقلايي دليل کافي براي طفره رفتن و يا به تعويق انداختن کارها را براي خود مي آورد. ( به عنوان مثال کنترل فردي را بعداً و يا از فردا شروع مي کنم).
احساسات پيروز مي شوند! چند ساعت بعد زمانيکه ميل باطني و هوستان را برآورده ساختيد، تازه مي نشينيد و به کاري که انجام داده ايد با ديد منطقي فکر مي کنيد. زمانيکه احساسات فروکش کردند، به روشني درک مي کنيد که به دام افتاده بوديد و فريب خورده ايد. اين مسئله مي تواند بارها و بارها به صورت روزانه براي ساليان دراز براي شما اتفاق بيفتد.
من شخصي را مي شناسم که براي مدت زماني در حدود 10 سال به توجيه عقلاني و منطقي جلوه دادن کارهايش مي پرداخت و فرد ديگري را مي شناسم که به مدت 15 سال در يک چنين تله اي به دام افتاده بود – هميشه فردا شروع مي کنم-
هر کاري که انجام مي دهيد سعي کنيد وارد اين بازي نشويد. در تمام زمانها مراقب تفکرات خود باشيد، اگر هوس و شهوت ذهني گرداگرد شما را احاطه کند مطمئن باشيد که احساسات کنترل زندگي شما را بدست خواهند گرفت.
اگر بتوانيد مدت زماني را به کنترل و مهار احساسات و افکار خود بپردازيد، پس از سپري شدن چند هفته و يا کمتر اين احساسات به مرور زمان فروکش مي کنند و شما هم مي توانيد ديگر اين همه به حس هشياري خود فشار نياوريد. اگر اين اتفاق بيفتد امنيت و مصونيت بالايي پيدا خواهيد کرد. به هر حال کاملاً عاقلانه است که براي يک مدت نسبت به اين حقه هاي ذهني گوش به زنگ بوده و هشياري خودتان را همچنان حفظ کنيد تا عادت جديد به صورت الگوي روزمره ذهني تان در آيد.
مراقب افکار منفي باشيد
تنها با قدري تمرين شما مي توانيد اين استعداد را پيدا کنيد تا فوراً افکار نامساعد را با همان سرعتي که در ذهنتان رشد مي کنند، از بين ببريد. اين امر فقط در گرو ياد گرفتن "چگونه" و "کجا" است. به اين معنا که چگونه و کجا بايد تمرکز و توجهتان را مصرف کنيد.
با تمرين هاي مستمر ميزان هشياري شما تا چندين برابر افزايش پيدا مي کند و به راحتي توانايي تشخيص کليه افکار منفي تان را پيدا خواهيد کرد. به مرور زمين در اين زمينه ماهر شده و مي توانيد از آن در تمام جنبه هاي زندگي به نفع خود بهره بگيريد. سادگي اين تکنيک واقعاً انسان را شگفت زده مي کند. به راحتي مي توانيد بر تمام احساساتي که براي ساليان دراز شما را قرباني خود کرده بودند احاطه پيدا کنيد و آنها را تحت سلطه خود درآوريد.
تکنيک هايي براي پرورش و شکوفايي عادت صحيح فکري
من از طريق مراوده با افرادي که براي سال ها با احساسات و افکار خود در کشمکش بودند تا بتوانند آنرا مطابق خواست و اراده شخصي خود تغير دهند چيزهاي زيادي ياد گرفتم. برخي از افراد اهدافي داشتند که براي رسيدن به آنها بسيار مشتاق بودند، بنابراين همين انگيزه باعث مي شد تا با سرعت بيشتري به سوي اهدافشان حرکت کنند، باعث مي شد که راحت تر و در زمان کوتاهتري بتوانند بر افکار منفي خود غلبه کنند؛ اما همين افراد هم زمانيکه بي توجه مي شدند و بر اساس عادات قبلي خود زندگي مي کردند، تفکرات مسموم دوباره به سراغشان مي آمدند و مجدداً آنها را به همان شيوه زندگي قبلي سوق مي دادند.
با افکار ناخوشايند بازي نکنيد ... مثل طاعون از آنها دروي کنيد. تنها زمانيکه به خوبي يک رفتار را ملکه ذهن خود مي کنيد، مي توانيد جلوي کارهاي ناخواسته تان را بگيريد.
براي رسيدن به يک شرايط پايا نيازمند زمان هستيد که براي برخي هفته ها و براي برخي ديگر ماهها به طول مي انجامد. حتي آن زمان باز هم نبايد به خودتان اجازه دهيد که هر احساسي آزادانه پا به عرصه فکري شما بگذارد. حواس خود را همواره به اهدافتان متمرکز کنيد، در غير اينصورت به هيچ نتيجه اي نمي رسيد.
فقط کار درست را انجام دهيد تا تبديل به يک عادت معهود ذهني شود. در اين شرايط شما به عادت جديد معتاد مي شويد و از مزايا و ثمرات بي نظير آن بهرمند خواهيد شد: سلامتي، خوشحالي، شادي و شادکامي، و آرامش ذهني در تمام مراحل زندگي به راحتي بر شهوات ذهني غلبه کنيد
اگر از اين تکنيک به صورت عملي در زندگي خود بهره بگيريد، مي توانيد بر وسوسه آميز ترين تفکرات نيز چيره شويد.
براي ادامه دادن به تنها چيزي که نياز داريد آگاهي و هشياري است. اگر انديشه ها را به محض اينکه افکار منفي به سويتان حمله ور مي شوند شناسايي کنيد هميشه بدون تجربه شکست به موفقيت خواهيد رسيد.
هيچ وقت روزي را که با کتاب فلسفي "پل برتون" آشنا شدم را از ياد نمي برم. همان موقع بود که به کنه تئوري حقيقت ماهيت ذهن پي بردم و زندگي ام را دگرگون ساختم.
افکار غني فيلسوفان متعدد ظرف ساليان دراز در اين کتاب جمع آوري گرديده. مطالعه اين متون به ذهن و قلب ما اجازه مي دهد تا از توصيه هاي هوشمندانه اش بهرمند گرديده و به سوي شادي و خوشحالي گام برداريم.
در برخورد با ديگران
در اين قسمت سخني کوتاه در مورد وسوسه هاي برخوردي با دوستان و يا آشنايان داريم. به عنوان مثال زمانيکه با دوستانتان بيرون مي رويد و آنها پيشنهاد مي کنند که چيزي بخوريد که جزء مواد غذايي است که شما بايد از آنها پرهيز کنيد، معقولانه ترين حرکت اين است که خودتان را درگير بحث نکنيد و ذهن خود را بر روي چيز ديگري منحرف کنيد تا هوس خوردن آن غذا از سرتان بيرون رود.
اما اگر مستقيماً شما را محور صحبت هايشان قرار دادند، سعي کنيد موضوع ديگري را عنوان کرده، به بحث بگذاريد و کل جمع را از موضوع محوري بحث دور کنيد. نمي دانيد که به چه نتيجه مي رسيد. مي توانيد از چيزي شبيه به اين استفاده کنيد: "اين رو از کجا خريدي؟" به هر حال به هر نحوي که تشخيص مي دهيد به صحبت هاي خود ادامه دهيد.
اگر مستقيماً از شما سوال کردند که چرا براي صرف غذا به آنها نمي پيونديد به راحتي به آنها بگوييد که در حال حاضر گرسنه نيستيد و سعي کنيد زياد بحث نکرده و موضوع را تغيير دهيد. اگر در اين کار مهارت پيدا کنيد انجام آن برايتان بسيار ساده مي شود.
هدف اصلي شما در اينجا اين است که حتي الامکان خودتان را از موضوعات ناخوشايند دور نگه داريد و از نظر احساسي تا جايي که مي توانيد خودتان را درگير نکنيد. اگر در ابتداي راه قرار داريد به شما پيشنهاد مي شود که براي يک هفته از قرار گرفتن در جمع هايي که ممکن است به هر نحوي باعث راندن شما به سمت افکار ناخواسته شوند پرهيز کنيد تا به اندازه کافي روي کنترل افکار و کنترل موقعيت اجحاف پيدا کنيد با اين تمرين زماني که در جمع قرار گرفتيد به راحتي وسوسه نمي شود و با استفاده از تکنيک هاي آموزش داده شده خودتان را از فشار ديگران رها مي سازيد و ديگر مجبور نيستيد که مطابق خواسته آنها عمل کرده و خودتان را با آنها همسو و يکرنگ سازيد.
فراموشي ذهني
يک متد ديگر نيز وجود دارد که به طور کامل با تکنيکي که در اين مقاله به شما آموزش داديم مطابقت دارد و ما بيراه نديديم که درد مورد آن هم توضيح مختصري بدهيم. اين تکنيک برگرفته از به "فراموشي زماني" است و بسياري از فيلسوفان قدر جزء پيروان آن هستند. سيستم فکري اوليه اين تکنيک توسط "گاردجيف" و "اسپنسکي" پايه ريزي شد و در دوره هاي بعدي توسط دانش آموختگانشان تکميل شد و تا کنون مريدان بيشماري را به خود اختصاص داده است. اين تکنيک نيازمند پافشاري زياد در تمرين است و فوراً منجر به انقلاب عظيم و عميق فردي در درون انسانها مي شود و واکنش هاي و عملکرد هاي ذهني را دگرگون مي سازد.
اين تکنيک همچنين به منظور از ميان برداشتن هر گونه واکنش، عادت، احساس، و فکر بد نيز مفيد است. با به کارگيري اين فن اين عادت را در خودتان پرورش دهيد که احساسات، افکار خود را اصطلاحاً بپاييد و ببينيد که چه تغييرات رفتاري در شما ايجاد مي کنند. اين امر کليه حالات ذهني را عيني و ملموس مي کند و اتصالات غلط ذهني و عاطفي را از ميان بر مي دارد.
وقتي در بکارگيري اين تکنيک تبحر پيدا کرديد، تعجب خواهيد کرد که چه مواردي را در مورد خودتان و الگوهاي رفتاري و واکنش هاي نسنجيده بدست مي آوريد. ظرف مدت يک ساعت به شما آموزش داده مي شود که نگاهي دقيق به رفتارهاي ذهني خود داشته باشيد و مراقبت هشيارانه اي را از آن بعمل آوريد، سپس 10 کتاب روانشناسي وجود دارد که براي مطالعه بيشتر در اختيارتان قرار خواهد گرفت. با گذراندن اين دوره شما دليل هر عمل و عکس العملي را در مي يابيد و به رفتار و به مثابه آن علت وقوع پي مي بريد و رويهم رفته به نتايجي دست پيدا مي کنيد که روزي خودتان هم از وجودشان بي اطلاع بوديد.
مقدمه
n با توجه به "ايدئولوژي ذهن گرايانه" مي توان اظهار داشت که تجربه ما از کل عالم هستي هيچ چيز نيست مگر تفکر ما از آن.
n وقايع زماني تبديل به تجربه مي شوند که فرد قبلاً به آنها فکر کرده باشد.
بسيار ساده اما در عين حال عميق و متفکرانه. براي ساليان دراز همه فيلسوفان به ويژه شرق شناسان اين نظريه را به صورت يک تئوري مدون تصديق کرده و اساتيد برجسته علم و فلسفه در تمام زمانها و تا کنون آن را پايه اوليه مطالعات خود قرار داده اند.
طي تحقيقات اخير ديدگاه فوق الذکر به شکل ظاهري ذيل تغيير شکل داده است:
هر حس، خواسته، ميل، آرزو، هوس، و احساس – و بهتر است بگوييم هر حالتي که در وجود فرد ايجاد مي شود- فوراً در ذهن به صورت يک "فکر" ثبت مي گردد. وقايع مختلف زماني رنگ حقيقت به خود مي گيرند و براي ما به عينيت مي رسند که در مورد آنها فکر کنيم. تا زمانيکه به چيزي فکر نکرده ايم آن مطلب برايمان ملموس نيست، اما به محض انديشيدن برايمان مظهر خارجي پيدا مي کند.
کاهش توجه – کاهش احتمال به حقيقت پيوستن
" من مي انديشم، پس هستم"؛ و اين عبارتي بود که دکارت پس از سال ها تعمق در حوزه اين مبحث به عنوان نتيجه تفکرات چندين و چند ساله خود مطرح نمود. اهميت موضوع تفکر آنقدر بالاست که يکي از فيلسوفان شرقي اظهار مي دارد که "جهان تنها زاييده تفکر افراد است. هيچ چيز وجود ندارد مگر اينکه ابتدا فکر آن در ذهن بشر ايجاد گردد". در مبحثي که مي خواهيم مورد تحليل و بررسي قرار دهيم نظريه بالا را مي توان به زبان ساده تر چنين بازنويسي کرد: "هيچ چيز شما را آزار نمي دهد مگر اينکه خودتان اجازه دهيد".
هر تفکر و ايده اي که به حقيقت مي پيوندد بر اساس ميزان توجهي است که ما به آن مي دهيم. هر چقدر بيشتر ذهن خود را بر روي فکر خاصي منعطف کنيم، احتمال موجوديت و به حقيقت پيوستن آن مسئله قوي تر، واقعي تر، و نزديک تر به نظر مي رسد. تمرکز و توجه عميق بر روي يک مقوله ذهني آنرا حتي از نقطه نظر خارجي نيز ملموس تر مي سازد. در اين حالت توهم و خيال پردازي راجع به آن موضوع هم قوي تر مي شود. اين يک پديده کاملاً طبيعي و اثبات شده است که به خوبي در هيپنوتيزم و مديتيشن عميق قابل مشاهده مي باشد.
هر چقدر توجه کمتري به فکري داشته باشيم، مي بينيم که کمتر به واقعيت نزديک مي شود. آيا تاکنون به اين موضوع توجه کرده ايد که احساسات منفي، درد، رنج، و مشکلات زندگي براي کسي که بيهوش است، در کما به سر مي برد، و يا در خواب عميق بدون روياست، از بين رفته و معنايي ندارد؟
از افکار مضر و آزار دهنده پرهيز کنید
هر چقدر که ذهن خود را بر روي افکار آزار دهنده متمرکز کنيد، به همان ميزبان خودتان را اذيت کرده ايد. اين قبيل فکرها در وهله اول نوعي حس ناخوشايند را براي ما بوجود مي آورند و به دنبال آن ناخوشايندي و عدم رضايت در تمام مظاهر زندگي فرد نمود پيدا مي کند.
يک چنين الحاق و پيوندي تحت عنوان "همزاد پنداري" يا "همانند سازي" شناخته مي شود. در اين شرايط شخص خودش را با بدي ها و سختي ها همزاد تصور مي کند و ريشه تمام دردها و رنج هاي موجود در زندگي اش را با همين همزاد پنداري با افکار منفي رقم مي زند.
ما بايد ياد بگيريم که چه چيز براي بدنمان مفيد است حال چه از نظر احساسي و چه از نظر ذهني؛ پس از آن نيکوست که افکاري در آن خصوص را در ذهن خود پرورش دهيم. پس بياييد با افکاري که برايمان هيچ سودي ندارند خداحافظي کرده و غير همزادشان بپنداريم.
کليد شادکامي
کليد رسيدن به شادي و خوشحالي درک عميق قاعده ي فوق و استفاده از تکنيک لغزش ناپذير و مصون از خطا و اشتباهي است که به آن اشاره داشتيم.
اگر توانايي انتخاب افکارتان را داشته باشيد مي تواند سرنوشتتان را با دستهاي خودتان رقم بزنيد. کسي که تنها پذيراي افکار صحيح باشد و از روي عقل و با خواست و اراده فردي افکارش را انتخاب کند، از بالاترين ميزان صحت و سلامت فيزيکي، احساسي، و ذهني برخوردار خواهد بود و همه کارهاي درست را در زمان درست انجام خواهد داد.
ماهيت تفکر
هر کس هر کاري را که انجام مي دهد قبلاً به آن فکر کرده است و پس از انجام دادن آن نيز به آن فکر مي کند؛ "فکر" داراي ماهيت منحصر بفردي است که اغلب افراد از آن بي اطلاع هستند. اين امکان وجود دارد که در يک ثانيه حدود 50 فکر و يا بيشتر به ذهن تک تک افراد خطور کند. افکار با يک چنان سرعتي در ذهن ما تحليل و بررسي مي شوند که خودمان هم متوجه نمي شويم و اصلاً اطلاع نداريم که يک چنين اتفاقي در حال روي دادن است. فردي که با فرآيندهاي مديتيشن آشناست، زمانيکه در مرحله ريلکس بودن قرار مي گيرد، وارد مرحله ابتدايي درک "فکر" مي شود و تازه در اين حالت است که متوجه مي شود تا کنون به چه چيزهايي فکر مي کرده و از آن پس مي تواند اصل "تفکر" را دريابد.
کنترل کردن افکار، آرام کردن ذهن آشفته و پريشان، و جلب توجه و تمرکز بر روي مطلبي خاص همه و همه جزء امور دشواري محسوب مي شوند که مهارت پيدا کردن در آن مستلزم تلاش فراوان است. اينجاست که افراد پي به اين موضوع مي برند که در حقيقت برده و زنداني افکاري هستند که به ذهنشان در تمام زمان ها خطور مي کرده حتي بدون اينکه خودشان هم متوجه باشند.
کاربرد عملي
حال ممکن است از خودمان بپرسيم که: دانستن اين مطلب چه کمکي به ما مي کند؟ چگونه متوانيم از اين دانش کمک گرفته آنرا در زندگي روزمره خود بکار بنديم و زندگيمان را بهبود بخشيم و خوب زندگي کنيم؟" براي درک اين مطلب به خواندن ادامه دهيد.
زمانيکه بر روي تفکرات خود ريز بين مي شويد و به اين نتيجه مي رسيد که يک فکر بخصوص براي شما خوب نيست و با اراده فردي تصميم مي گيريد که از فکر کردن به آن دست بکشيد، دفعه آينده که يک چنين فکر مخربي به ذهنتان خطور کرد از انديشيدن به آن پرهيز مي کنيد و دقيقاً از همان لحظه به بعد اين کار را انجام نمي دهيد.
به محض اينکه تشخيص مي دهيد:
- از چه چيزي بايد پرهيز کنيد
- و بايد چه کاري براي ارتقاي وضعيت زندگي خود انجام دهيد
ناخودآگاه دقت و توجه تان به افکار مثبت افزايش پيدا کرده و اجازه نمي دهيد هر فکري بدون جواز عبور از مغزتان بگذرد.
مثلاً به محض آنکه حس خواستن غذايي به ذهنتان مي رسد که نبايد آنرا بخوريد
در همان لحظه – و حتي بدون يک ثانيه تاخير – از فکر کردن به آن جلوگيري بعمل آوريد.
در اين جا بايد بسيار هشيارانه عمل کنيد، تنها چند ثانيه درگيري براي تشخيص خواست و ميل باطني کافي است که شما را از نظر احساسي برانگيخته نمايد و اگر فرد ضعيفي باشيد (بي مسئوليت و بي ارادگي که تنها ضعف هاي انسانها هستند) آنوقت کنترل امور را از دست مي دهيد و افکار وسواسي ذهنتان را فرا مي گيرند و توانايي انجام دادن و يا انجام ندادن کارها را پيدا نخواهيد کرد. اگر تمام کارهايتان را تنها به واسطه هوس انجام دهيد، ديري نخواهد گذشت که در زندگي راه خود را گم مي کنيد، احساسات کنترل زندگي شما را به عهده مي گيرند، و شما عنان زندگي خود را از دست خواهيد داد.
منازعه نکنيد
زمانيکه احساسات به داخل مي خزند، کشمکش براي به دست گرفتن دوباره کنترل امور شروع مي شود، و همين درگيري و منازعه با احساسات است که سبب ايجاد رنج و عذاب و بدبختي مي شود. هنگاميکه متوجه شديد که اين هوس ناخواسته و نامطبوع مجدداً وارد ذهن ناخودآگاه شما شده است، دندانهايتان را از شدت عصبانيت روي هم فشار ندهيد و با استفاده از خواست و اراده فردي در صدد آن نباشيد که به زور آنرا از ذهنتان بيرون کنيد. تا جايي که مي توانيد با آن درگير نشويد. هر درگيري فکري صرفاً سبب بارز تر شدن و برجسته تر شدن آن فکر بخصوص شده، انديشه را قدرتمند تر مي سازد و در آخر چيزي جز بدبختي و بطلان و آشفتگي نصيبتان نخواهد شد. اين ريسک را نکنيد که با تفکرات منفي وارد جنگ شده و ببازيد. تا جايي که مي توانيد آنها را رها کرده و از مرکز توجه خود دور کنيد. اصلاً سعي کنيد وجود يک چنين تفکري را ناديده بگيريد.
به اين منظور در زمان بروز يک چنين مسئله اي ذهن خودتان را به موضوع ديگري منحرف کنيد، بهتر است موضوع جديدي که مي خواهيد به آن فکر کنيد تا اندازه ممکن با موضع قبلي فرق داشته باشد، و مطلبي باشد که به آن علاقه داريد تا اين توانايي را پيدا کنيد که توجه خود را به صورت تمام و کمال به آن معطوف نماييد. انگيزه و تمام فکر و ذهن خود را بر روي موضوع جديد منعطف سازيد تا کاملاً آرام شويد، بعد هم طبق روال عادي به ساير کارهايتان بپردازيد.
در بيشتر افراد "احساسات" خيلي قوي تر از "قوه تعقل" عمل مي کنند و اين احساسات هستند که همه چيز را به عقل و منطق ديکته مي کنند. همانطور که قبلاً هم گفتيم به خاطر داشته باشيد که افکارتان با سرعت نور حرکت مي کنند، اما خوشبختانه هميشه با اندکي موشکافي و ريز بيني قابل تشخيص خواهند بود.
تله اعتماد بنفس کاذب
در اين قسمت ميزان زيادي دقت و احتياط لازم است و افراد در اين مرحله بايد اسلوب رفتاري محتاطانه را مانند آمپول ويتامين به خودشان تزريق کنند. وقتي فردي چند مرتبه توانست جلوي افکار منفي خود را بگيرد ممکن است تصور کند که به خوبي از عهده اين کار بر مي آيد و هر زمان که اراده کند مي تواند ذهن خود را از فکر کردن به موضوع خاصي منحرف کرده و به موضوع ديگري منعکس کند. به همين دليل چون فکر مي کند که مي تواند از ريشه دواندن افکار مسموم در ذهنش جلوگيري بعمل آورد به خودش اجازه مي دهد که حس چشيدن طعم يک وعده غذاي دلچسبي که بايد از آن پرهيز کند را براي خود به تصوير بکشد. او تنها براي چند دقيقه به اين رفتار خود ادامه مي دهد و خيلي قبل از آنکه خودش هم متوجه شود، به دام تله مي افتد.
مطلب ديگري که در اين لحظه براي توجيه اشتباهش با خود تکرار مي کند اين است که "مي دانم هر زمان که بخواهم مي توانم از اين فکر دست بکشم، اما امروز مي خواهم به آن فکر کنم، من الان کمي عصبي هستم، و فردا فکر کردن به آن را بدون هيچ گونه شکستي ترک خواهم کرد". او همين الان هم بازنده ميدان شده است و کنترل امور را از دست داده.
اگر او اراده داشت همين حالا اين کار را انجام داده بود و اصلاً اجازه نمي داد يک چنين تصوراتي در ذهنش به تصوير کشيده شوند. و توانايي آن را داشت که خودش را به سمت چيزهاي بهتر هل دهد.
احساسات قوي تر از منطق هستند
اينجا چه اتفاقي مي افتد؟ توضيح آنکه: هنگاميکه احساسات قوي و عواطف سرکش بيدار مي شوند، قوه تعقل تحت الشعاع قرار گرفته و به حاشيه رانده مي شود. احساسات به مراتب قوي تر از عقل هستند و زورشان بيشتر است و حرف نهايي را آنها مي زنند.
قوه تعقل برده مي شود و شروع مي کند به تحليل و بررسي احساسات و توجيه نمودن آنها با استدلال ها و برهان هاي نادرست، ساختگي، و غير واقعي. هر انطباق و توجيه عقلاني که لازم باشد را به کار مي گيرد و دليل تراشي مي کند تا در آن لحظه بخصوص احساسات را تکميل نموده و مهر تاييدي به آنها بزند. فرد در اين زمان با کمک نيروي عقلايي دليل کافي براي طفره رفتن و يا به تعويق انداختن کارها را براي خود مي آورد. ( به عنوان مثال کنترل فردي را بعداً و يا از فردا شروع مي کنم).
احساسات پيروز مي شوند! چند ساعت بعد زمانيکه ميل باطني و هوستان را برآورده ساختيد، تازه مي نشينيد و به کاري که انجام داده ايد با ديد منطقي فکر مي کنيد. زمانيکه احساسات فروکش کردند، به روشني درک مي کنيد که به دام افتاده بوديد و فريب خورده ايد. اين مسئله مي تواند بارها و بارها به صورت روزانه براي ساليان دراز براي شما اتفاق بيفتد.
من شخصي را مي شناسم که براي مدت زماني در حدود 10 سال به توجيه عقلاني و منطقي جلوه دادن کارهايش مي پرداخت و فرد ديگري را مي شناسم که به مدت 15 سال در يک چنين تله اي به دام افتاده بود – هميشه فردا شروع مي کنم-
هر کاري که انجام مي دهيد سعي کنيد وارد اين بازي نشويد. در تمام زمانها مراقب تفکرات خود باشيد، اگر هوس و شهوت ذهني گرداگرد شما را احاطه کند مطمئن باشيد که احساسات کنترل زندگي شما را بدست خواهند گرفت.
اگر بتوانيد مدت زماني را به کنترل و مهار احساسات و افکار خود بپردازيد، پس از سپري شدن چند هفته و يا کمتر اين احساسات به مرور زمان فروکش مي کنند و شما هم مي توانيد ديگر اين همه به حس هشياري خود فشار نياوريد. اگر اين اتفاق بيفتد امنيت و مصونيت بالايي پيدا خواهيد کرد. به هر حال کاملاً عاقلانه است که براي يک مدت نسبت به اين حقه هاي ذهني گوش به زنگ بوده و هشياري خودتان را همچنان حفظ کنيد تا عادت جديد به صورت الگوي روزمره ذهني تان در آيد.
مراقب افکار منفي باشيد
تنها با قدري تمرين شما مي توانيد اين استعداد را پيدا کنيد تا فوراً افکار نامساعد را با همان سرعتي که در ذهنتان رشد مي کنند، از بين ببريد. اين امر فقط در گرو ياد گرفتن "چگونه" و "کجا" است. به اين معنا که چگونه و کجا بايد تمرکز و توجهتان را مصرف کنيد.
با تمرين هاي مستمر ميزان هشياري شما تا چندين برابر افزايش پيدا مي کند و به راحتي توانايي تشخيص کليه افکار منفي تان را پيدا خواهيد کرد. به مرور زمين در اين زمينه ماهر شده و مي توانيد از آن در تمام جنبه هاي زندگي به نفع خود بهره بگيريد. سادگي اين تکنيک واقعاً انسان را شگفت زده مي کند. به راحتي مي توانيد بر تمام احساساتي که براي ساليان دراز شما را قرباني خود کرده بودند احاطه پيدا کنيد و آنها را تحت سلطه خود درآوريد.
تکنيک هايي براي پرورش و شکوفايي عادت صحيح فکري
من از طريق مراوده با افرادي که براي سال ها با احساسات و افکار خود در کشمکش بودند تا بتوانند آنرا مطابق خواست و اراده شخصي خود تغير دهند چيزهاي زيادي ياد گرفتم. برخي از افراد اهدافي داشتند که براي رسيدن به آنها بسيار مشتاق بودند، بنابراين همين انگيزه باعث مي شد تا با سرعت بيشتري به سوي اهدافشان حرکت کنند، باعث مي شد که راحت تر و در زمان کوتاهتري بتوانند بر افکار منفي خود غلبه کنند؛ اما همين افراد هم زمانيکه بي توجه مي شدند و بر اساس عادات قبلي خود زندگي مي کردند، تفکرات مسموم دوباره به سراغشان مي آمدند و مجدداً آنها را به همان شيوه زندگي قبلي سوق مي دادند.
با افکار ناخوشايند بازي نکنيد ... مثل طاعون از آنها دروي کنيد. تنها زمانيکه به خوبي يک رفتار را ملکه ذهن خود مي کنيد، مي توانيد جلوي کارهاي ناخواسته تان را بگيريد.
براي رسيدن به يک شرايط پايا نيازمند زمان هستيد که براي برخي هفته ها و براي برخي ديگر ماهها به طول مي انجامد. حتي آن زمان باز هم نبايد به خودتان اجازه دهيد که هر احساسي آزادانه پا به عرصه فکري شما بگذارد. حواس خود را همواره به اهدافتان متمرکز کنيد، در غير اينصورت به هيچ نتيجه اي نمي رسيد.
فقط کار درست را انجام دهيد تا تبديل به يک عادت معهود ذهني شود. در اين شرايط شما به عادت جديد معتاد مي شويد و از مزايا و ثمرات بي نظير آن بهرمند خواهيد شد: سلامتي، خوشحالي، شادي و شادکامي، و آرامش ذهني در تمام مراحل زندگي به راحتي بر شهوات ذهني غلبه کنيد
اگر از اين تکنيک به صورت عملي در زندگي خود بهره بگيريد، مي توانيد بر وسوسه آميز ترين تفکرات نيز چيره شويد.
براي ادامه دادن به تنها چيزي که نياز داريد آگاهي و هشياري است. اگر انديشه ها را به محض اينکه افکار منفي به سويتان حمله ور مي شوند شناسايي کنيد هميشه بدون تجربه شکست به موفقيت خواهيد رسيد.
هيچ وقت روزي را که با کتاب فلسفي "پل برتون" آشنا شدم را از ياد نمي برم. همان موقع بود که به کنه تئوري حقيقت ماهيت ذهن پي بردم و زندگي ام را دگرگون ساختم.
افکار غني فيلسوفان متعدد ظرف ساليان دراز در اين کتاب جمع آوري گرديده. مطالعه اين متون به ذهن و قلب ما اجازه مي دهد تا از توصيه هاي هوشمندانه اش بهرمند گرديده و به سوي شادي و خوشحالي گام برداريم.
در برخورد با ديگران
در اين قسمت سخني کوتاه در مورد وسوسه هاي برخوردي با دوستان و يا آشنايان داريم. به عنوان مثال زمانيکه با دوستانتان بيرون مي رويد و آنها پيشنهاد مي کنند که چيزي بخوريد که جزء مواد غذايي است که شما بايد از آنها پرهيز کنيد، معقولانه ترين حرکت اين است که خودتان را درگير بحث نکنيد و ذهن خود را بر روي چيز ديگري منحرف کنيد تا هوس خوردن آن غذا از سرتان بيرون رود.
اما اگر مستقيماً شما را محور صحبت هايشان قرار دادند، سعي کنيد موضوع ديگري را عنوان کرده، به بحث بگذاريد و کل جمع را از موضوع محوري بحث دور کنيد. نمي دانيد که به چه نتيجه مي رسيد. مي توانيد از چيزي شبيه به اين استفاده کنيد: "اين رو از کجا خريدي؟" به هر حال به هر نحوي که تشخيص مي دهيد به صحبت هاي خود ادامه دهيد.
اگر مستقيماً از شما سوال کردند که چرا براي صرف غذا به آنها نمي پيونديد به راحتي به آنها بگوييد که در حال حاضر گرسنه نيستيد و سعي کنيد زياد بحث نکرده و موضوع را تغيير دهيد. اگر در اين کار مهارت پيدا کنيد انجام آن برايتان بسيار ساده مي شود.
هدف اصلي شما در اينجا اين است که حتي الامکان خودتان را از موضوعات ناخوشايند دور نگه داريد و از نظر احساسي تا جايي که مي توانيد خودتان را درگير نکنيد. اگر در ابتداي راه قرار داريد به شما پيشنهاد مي شود که براي يک هفته از قرار گرفتن در جمع هايي که ممکن است به هر نحوي باعث راندن شما به سمت افکار ناخواسته شوند پرهيز کنيد تا به اندازه کافي روي کنترل افکار و کنترل موقعيت اجحاف پيدا کنيد با اين تمرين زماني که در جمع قرار گرفتيد به راحتي وسوسه نمي شود و با استفاده از تکنيک هاي آموزش داده شده خودتان را از فشار ديگران رها مي سازيد و ديگر مجبور نيستيد که مطابق خواسته آنها عمل کرده و خودتان را با آنها همسو و يکرنگ سازيد.
فراموشي ذهني
يک متد ديگر نيز وجود دارد که به طور کامل با تکنيکي که در اين مقاله به شما آموزش داديم مطابقت دارد و ما بيراه نديديم که درد مورد آن هم توضيح مختصري بدهيم. اين تکنيک برگرفته از به "فراموشي زماني" است و بسياري از فيلسوفان قدر جزء پيروان آن هستند. سيستم فکري اوليه اين تکنيک توسط "گاردجيف" و "اسپنسکي" پايه ريزي شد و در دوره هاي بعدي توسط دانش آموختگانشان تکميل شد و تا کنون مريدان بيشماري را به خود اختصاص داده است. اين تکنيک نيازمند پافشاري زياد در تمرين است و فوراً منجر به انقلاب عظيم و عميق فردي در درون انسانها مي شود و واکنش هاي و عملکرد هاي ذهني را دگرگون مي سازد.
اين تکنيک همچنين به منظور از ميان برداشتن هر گونه واکنش، عادت، احساس، و فکر بد نيز مفيد است. با به کارگيري اين فن اين عادت را در خودتان پرورش دهيد که احساسات، افکار خود را اصطلاحاً بپاييد و ببينيد که چه تغييرات رفتاري در شما ايجاد مي کنند. اين امر کليه حالات ذهني را عيني و ملموس مي کند و اتصالات غلط ذهني و عاطفي را از ميان بر مي دارد.
وقتي در بکارگيري اين تکنيک تبحر پيدا کرديد، تعجب خواهيد کرد که چه مواردي را در مورد خودتان و الگوهاي رفتاري و واکنش هاي نسنجيده بدست مي آوريد. ظرف مدت يک ساعت به شما آموزش داده مي شود که نگاهي دقيق به رفتارهاي ذهني خود داشته باشيد و مراقبت هشيارانه اي را از آن بعمل آوريد، سپس 10 کتاب روانشناسي وجود دارد که براي مطالعه بيشتر در اختيارتان قرار خواهد گرفت. با گذراندن اين دوره شما دليل هر عمل و عکس العملي را در مي يابيد و به رفتار و به مثابه آن علت وقوع پي مي بريد و رويهم رفته به نتايجي دست پيدا مي کنيد که روزي خودتان هم از وجودشان بي اطلاع بوديد.