چندان به فاصلهها فکر نمیکنم.
جای نگاهت رو نگاهم، عطر دستانت که از هزار گل وحشی خوشبوتر است بر دستانم،
سخن گفتن چشمانت با چشمانم، احساس زیبای دوست داشتن تو در تودرتوی دلم و گرمای عشق تو در جانم، همیشه هست.
فاصلهها آن قدرها هم مهم نیست. من از همین فاصله نیز با عطر دلاویز تو مست میشوم،
صدای دل انگیزت را میشنوم، تو را میبویم، تو را تنفس میکنم و روی زیبای تو را مینگرم.
جای نگاهت رو نگاهم، عطر دستانت که از هزار گل وحشی خوشبوتر است بر دستانم،
سخن گفتن چشمانت با چشمانم، احساس زیبای دوست داشتن تو در تودرتوی دلم و گرمای عشق تو در جانم، همیشه هست.
فاصلهها آن قدرها هم مهم نیست. من از همین فاصله نیز با عطر دلاویز تو مست میشوم،
صدای دل انگیزت را میشنوم، تو را میبویم، تو را تنفس میکنم و روی زیبای تو را مینگرم.