می
پردازیم به شرح قسمتی از خان اول. که همانا مبارزه سهراب و گیوتون باشد.
گیوتون پیرمردی بود، دانشمند و جادوگر! او سه جادوی مشهور داشت. که هر کس
قصد عبور از منطقه گنگور را می کرد. می بایست با این سه جادو مقابله می
کرد. حال ادامه داستان را خلاصه می خوانیم.
چو سهراب کنکور را بدید .................. همه هوش از این سر پرید
یکی راه بود پر خار و خطر.............. بسی باتلاق های ظاهر به زر
یکی راه بود و صد کس سوار ..... همه سوی دانش همه سوی کار
در این راه بود که سهراب دید .......... نشسته سر راه مردی سفید
ازو خواست از جایش بخیزد چو تیر ..... که سهراب ادامه دهد این مسیر
بدو پاسخش داد که جادوگرم ............... سه جادو بدانم اندر سرم
مرا نام مادر گیوتون بکرد ....................... اگر مرد راهی بیا تو به گرد
بکوبید پا بر زمین شیر دلیر ....................... که سرعت بگیرد، نزد پیر
بله
سهراب وقتی می بیند پیرمرد راه او را باز نمی کند، به رزم بر می خیزد. و
قصد رفتن به سمت جادوگر پیر می کند. اما گیوتون جادوگر از جادوی اول خود
استفاده می کند. و سهراب که ساکن بود، تمایل به سکون پیدا می کند. و نمی
تواند از جایش حرکت کند. سهراب به شدت خشمگین می شود.
بیامد به پیشش آن مرد پیر ........... بخندید دلی سیر بر مرد شیر
بقیه در پایین...
پردازیم به شرح قسمتی از خان اول. که همانا مبارزه سهراب و گیوتون باشد.
گیوتون پیرمردی بود، دانشمند و جادوگر! او سه جادوی مشهور داشت. که هر کس
قصد عبور از منطقه گنگور را می کرد. می بایست با این سه جادو مقابله می
کرد. حال ادامه داستان را خلاصه می خوانیم.
چو سهراب کنکور را بدید .................. همه هوش از این سر پرید
یکی راه بود پر خار و خطر.............. بسی باتلاق های ظاهر به زر
یکی راه بود و صد کس سوار ..... همه سوی دانش همه سوی کار
در این راه بود که سهراب دید .......... نشسته سر راه مردی سفید
ازو خواست از جایش بخیزد چو تیر ..... که سهراب ادامه دهد این مسیر
بدو پاسخش داد که جادوگرم ............... سه جادو بدانم اندر سرم
مرا نام مادر گیوتون بکرد ....................... اگر مرد راهی بیا تو به گرد
بکوبید پا بر زمین شیر دلیر ....................... که سرعت بگیرد، نزد پیر
بله
سهراب وقتی می بیند پیرمرد راه او را باز نمی کند، به رزم بر می خیزد. و
قصد رفتن به سمت جادوگر پیر می کند. اما گیوتون جادوگر از جادوی اول خود
استفاده می کند. و سهراب که ساکن بود، تمایل به سکون پیدا می کند. و نمی
تواند از جایش حرکت کند. سهراب به شدت خشمگین می شود.
بیامد به پیشش آن مرد پیر ........... بخندید دلی سیر بر مرد شیر
بقیه در پایین...