یک روز سر کلاس فلسفه، استاد ظرف بزرگ شیشه ای را روی میز قرار داد و اون رو پر از توپ های بیلیارد کرد، سپس از شاگردان پرسید: آیا این شیشه پر شده؟ شاگردان پاسخ دادند: بله.
سپس استاد تعدادی تیله را توی شیشه ریخت، تیله ها بین توپ ها جا گرفتند، استاد پرسید: آیا شیشه پر است؟ شاگردان جواب دادند: بله.
بعد استاد ظرف را با ماسه پر کرد، ماسه ها تمام فضای خالی را اشغال کردند، استاد پرسید آیا ظرف پر شده است؟ شاگردان جواب دادند: بله.
استاد گفت: "زندگی مانند این شیشه است، مسایل اصلی زندگی مانند توپ بیلیارد، مسایل تقریبا مهم مثل تیله و مسایل جزئی مثل ماسه، اگه شیشه رو با ماسه پر کنید جایی برای تیله ها و توپ ها نمی مونه."
* این فلسفه و راز زندگی است. *
سپس استاد تعدادی تیله را توی شیشه ریخت، تیله ها بین توپ ها جا گرفتند، استاد پرسید: آیا شیشه پر است؟ شاگردان جواب دادند: بله.
بعد استاد ظرف را با ماسه پر کرد، ماسه ها تمام فضای خالی را اشغال کردند، استاد پرسید آیا ظرف پر شده است؟ شاگردان جواب دادند: بله.
استاد گفت: "زندگی مانند این شیشه است، مسایل اصلی زندگی مانند توپ بیلیارد، مسایل تقریبا مهم مثل تیله و مسایل جزئی مثل ماسه، اگه شیشه رو با ماسه پر کنید جایی برای تیله ها و توپ ها نمی مونه."
* این فلسفه و راز زندگی است. *